ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
خبرازسرزنش خارجفا نیست ترا
ما اسیرغم واصلا غم ما نیست ترا
با اسیرغم خود رحم چرا نیست ترا
جان من سنگدلی،دل به تو دادن غلط است
رفتن اولاست ز کوی تو ستادن غلط است
تو نه آنی که غم عاشق زارت باشم
دیگری جزتو مرا اینهمه آزارنکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکارنکرد
بشنو پند ومکن قصد دل آزردهء خویش
ورنه بسیارپشیمان شوی از کردهء خویش

داریوش اقبالی
دیدگاه ها (۸)

1.....3

خخخخخخ

هیچ هم برای خودش عالمی دارد وقتی “همه” هایت هیچ میشوند آن وق...

سلامتی اون بچه ای که وقتی رفتسر یخچال و دید هیچی توش نیستیه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط