کن نظری که تشنه ام بهر وصال عشق تو

کن نظری که تشنه ام ، بهر وصال عشق تو
من نکنم نظر به کس ، جز رخ دلربای تو

جان من و جهان من ، روی سپید تو شدست
عاقبتم چنین شود ، مرگ من و بقای تو

از تو برآید از دلم ، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو ، تا که شوم فنای تو

دست ز تو نمی کشم ، تا که وصال من دهی
هر چه کنی بکن به من ، راضی ام از رضای تو

#مولانا
‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
دیدگاه ها (۲)

شورِ دیدارت اگر شعله به دلها بکشد رود را از جگر کوه بـه دریا...

بسکه من، با درد هجرانت، مدارا کرده امخویش را درحلقه ی عشاق، ...

دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شدسر در ره تیغ تو فدا شد چه بجا ...

ﺗﺎ ﺗﻮﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﻫﻤﻪ ﻛﺲ ﻳﺎﺭﻣﺸﻮ ! ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﺭ ﻣﻜﻦ ﻟﻮﺗﻰ ﺑﺎﺯﺍ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط