می گذشت از رو به رویم با حیا و ساده بود

می گذشت از رو به رویم با حیا و ساده بود
رقص گیسوها میان باد فوق العاده بود

چشم هایش دلربا بود و نگاهش بر زمین
از قدم هایش مشخص بود آقازاده بود

دست و پایم سخت لرزید و حواسم پرت شد
شک ندارم اتفاقی در دلم رخ داده بود

در خیالاتم برایش شعر می خواندم و بعد
دست های من به زلف یار و جام باده بود

من نگاهم خیره بود و او نگاهش منقطع
هم زمین آماده بود و هم زمان آماده بود

عشق شوری در نهاد ما نهاد و بعد هم
اتفاقی که نباید بین ما افتاده بود.

🍃M🥀🍃💚❤️💚
دیدگاه ها (۰)

صبح امروز سهامداران با هشتک #ابراهیم_بورس_شکن به استقبال او ...

خود خودروسازها سر شوخی رو باز کردن!گویا اینا نمیدونن کسی با ...

✨#همسرانه  اگر همسرتان درگیر یک ماجرای استرس‌زا شده یا خبر ب...

از روی ادب به رسم هر روز صبح سلام بر سالار شهیدان آقا امام ح...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

چهار ۲ _ فریب دنیلسال های نوجوانی لیندا با لبخندهای دنیل شکل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط