به مادر قول داد که بر میگردد چشم مادر که به استخوانهای ب

به مادر قول داد که بر میگردد، چشم مادر که به استخوانهای بی جمجمه اش افتاد لبخند تلخی زد وگفت، بچه ام سرش میرفت قولش نمیرفت، ای شهدا برای ما حمد بخوانید که شما زنده اید و ما مرده...
دیدگاه ها (۸)

من وانمود را بلد نیستم، به او بگویید دنیای دیگری هم هست..

زندگی در من موج میزند، من در زندگی دست وپا اینجا خبری از مرگ...

زمان بندی خدا بی نظیر است، نه هیچ گاه دیر نه هیچ گاه زود کمی...

کاش وقتی خدا در حشر بگوید چه داشتی، سربر کند حسین بگوید حساب...

( گناهکار ) ۱۱۱ part نفس عمیقی کشید و لبخند گرمی تحویل پسرش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط