حرفش که می شود

حــرفش که می شــود …
بـا خنــده می گــویم :
یـادش بخــیر ، فرامـوشــش کـردم …
امــا نمــی داننــد هنــوز هــم …
کســی اشتبــاه تمــاس می گیــرد سست میشـوم که نکنـد او باشـد !
دیدگاه ها (۵)

ﮐﻤﯽ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪﺑﺘﮑﺎﻧﯿﺪ !ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡِ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮﻫﺎﯼِ ﺑﯽ ﺭﻧﮓﺍﺯ ...

در نگاه توانفجار یک قداستِ صریحتکه هایی از مرا به باد می دهد...

نمی میرد دلی کز عشق می گویدو دستانی که در قلبی ، نهال مهر می...

شبیه لرزیدن پوست یک مادیانوقتی گنجشکی بر گرده اش می نشیندیا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط