کودکی باز سراغ پدرش می گیرد

کودکی باز سراغ پدرش می گیرد
لحظه ای ساکت و با داد و فغان، بابا کو؟

شب جمعه سر قبر پدر گمنامش
اشک هایش همه چون سیل روان، بابا کو؟

مادرش یاد شلمچه و دوکوهه است هنوز
چه جوابی به سوال همگان، بابا کو؟

گاهگاهی دم در چشم به راه باباست
و سوالی کند از رهگذران ؛ بابا کو؟

دوستان پدرش شاد، سرافراز، رها
«همه شادند ولی مادرجان، بابا کو؟»

نیست جز عکس و لباس و چفیه از بابا
با که گوید غم این داغ نهان؟ بابا کو؟

مادرش شاد و جوان بود ولی دیگر نیست
قد مادر شده مه واره کمان ، بابا کو؟

وصیت نامه بابا همه شب می گرید
و بگوید پدرت بود جوان، بابا کو؟

چه جوابی به سوالات در و همسایه؟
«پدرت خانه بوَد دختر جان؟ بابا کو؟»

مدرسه ، اردو ، امضای رضایت نامه
«این که امضای پدر نیست جوان! بابا کو؟»

چه کسی گفته که جای شهدا خالی نیست
تو جهان داری و ما نصف جهان، بابا کو؟

حرکت، خنده و خمپاره. دگر بابا نیست
پرسد از عکس پدر گریه کنان بابا کو؟
دیدگاه ها (۴)

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ!!ﺗﻮﺩﺭﺳﻮﺭﯾﻪ و عراق و یمن ﺷﺎﻫﺪﺳﺮﺑﺮﯾﺪﻥ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻭﻣﻦ ﺩ...

بزن بنزبن ویادی از حسن کن. به دست خویش یارانه کفن کن. بسا...

#اجازه_نمی_دهیم

بالاخره آمریکا و اروپا کِی از ما ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط