زندگی نه منه نه توئه زندگی یعنی ما لذت ...

زندگی نه منه نه توئه ، زندگی یعنی ما لذت خوردن چای با هم را از دست ندهیم ...

میخواهم چراغ را روشن کنم وبه گوش هایم قفل بزنم وکلیدش را تو صندوقچه ای بذرام که حرفهای خوب بازش می کند...

پرده هار ا کنار میزنم بازهم پشت پنجره دلی زیر سایه ی غمهایش گریه می کند دلم می خواهد غم ها را بدزدم وخاک کنم تا دیگر چشم کسی به آن نیفتد اما دلم را بیخودی صابون می زنم از دست هرکس که غم
می دزدم ازم شکایت می کند وبه دنبال این است حکم اعدامم را بگیرد، چون دوست دارند زندگی ر ا مچاله کنند...
نمی دانم چرا همه از باران می ترسند وچتر با خود دارند ؟
دیدگاه ها (۲۰)

دستی به روده ی مرد وصل شد...سرش گیج رفت...تهوع آمد سراغش...د...

چه مَردان پوسیده ایی ، که زنی از پُشت درزهایی گرفته ، چَنگ...

بهت گفته بودم اینجا که پاریس نیست تا هر کس کار خودشو بدونه.....

با خودت که تنها می شوی، بفهمی نفهمی، می فهمی که نفهمی... ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط