یا دوست من باش و یا دشمن جانی

یا دوست من باش و یا دشمنِ جانی

لبخند بزن با ستمی هم نفسم باش

اینبار اگر رد شدم از گوشه ی چشمت

چون آه نفس گیر دمی هم نفسم باش

آهو صفت و گرگ خماری است نگاهت

چون سرمه ی چشمت قلمی هم نفسم باش

من سایه ی تنهایی خویش است پناهم

تا حوصله ی دیر دمی هم نفسم باش

افسوس که عمر من دیوانه هدر رفت

این آخر عمری قدمی هم نفسم باش

#F
دیدگاه ها (۶)

دلم از داغ نامردی؛ نسیمی سرد میخواهد....میان قحطی مرهم؛ دلی ...

آنکه دائم ...نفسش حس تو را داشت منم..!این چنین ...عشق تو در ...

تو که خود ناب ترین شعر دل انگیز منیچه نویسم که ز شرمش ق...

آه از وقتی که یارت کفش رفتن پا کندتا خودش را در کنار دیگری پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط