حکایت چای روضه!

یه اهل دل، از این بازاری مشتیا که خرج روضه میدن تعریف می‌کرد میگفت: من هیچوقت با چای میونه خوبی نداشتم؛ تو مهمونی، تو خونه، تو روضه هرجا... کلا چای نمی‌خوردم. هرکی تعارف می‌کرد رد میکردم. یروز تو هیئت یکی اومد سینی چای گرفت جلوم گفتم: دست شما درد نکنه! من اهل چای نیستم! بنده خدا رفت. مراسم که تموم شد رفتم خونه شب خوابیدم خوابِ حضرت زهرا (س) رو دیدم! دیدم نشسته جلوم؛ ناراحته! گفتم: یا حضرت زهرا، مادرجان، اتفاقی افتاده؟! کاری کردم ازم دلخورید؟! حضرت زهرا یه نگاهی کرد بهم گفت: مرد حسابی! حالا دیگه چای که من خودم درست کردمو رد میکنی نمیخوری؟!

#چای_روضه
#محرم
دیدگاه ها (۵۲)

شما چه برداشتی از این تصویر دارید؟

دوست داشتن برتر از عشق است!

روز واقعه...

من را ببخش اگر که...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

فرار من

#رز _ سیاه PART _ 41 تهیانگ: به تارا نگاه کردمو گفتم... خوب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط