خیال میکردم

خیال می‌کردم
تو را باید
در همسایگی اردی بهشت،
حوالی برگ های نارنج،
در میان شکوفه های پرتقال جستجو کنم ..

تو را امروز اما
اتفاقی
در پیاده روهای پاییز دیدم
داشتی برای خودت
قدم می زدی
اینجا چه می‌کنی بهار ؟

#کامران_کامرانی
دیدگاه ها (۳)

هر صبح زِ عشق تواین عقل شود ،شیدا ...!#مولانا

سنجاق کندوستت دارم های مراسمت غرب سینه اتتا قلبت بشنود بلرزد...

برایت #دلتنگی عصر #پاییز را می فرستممثل کلاغ های دم غروبهیچ ...

#درختشعرش را روی #پاییز می نویسدپاییزشعرش را روی درختمن بر پ...

•﷽•       السلام علیک یا اباصالح المهدی🪴                    ...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

که دستی روی شونم حس کردم برگشتم _زود باش وسایلت رو جمع کن نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط