بگذار تا

بگذار تا
بگویمت این مرغ خسته‌جان
عمری‌ست
در هوای تو از آشیان جداست


#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۲)

ز بیقراری ما فارغ است خاطر یاردل گُهر چه خبر دارد از تپیدن م...

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلببه راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشی...

هجران یار می‌شکند پشت مرد را بیداد روزگار و جفای زمانه چیست#...

قطاری کهنه اماما چه جای شکوه از مردمشکسته شیشه ام را سنگِ لط...

عذابَست این جهان بی تو، مَبادا یک زمان بی توبه جانِ تو که جا...

اگه توهم حالت گرفته شده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط