پشت در میزدند مادر را

پشت در میزدند مادر را
بی خبر میزدند مادر را
یک نفر بود پشت در اما . . .
چهل نفر میزدند مادر را
کوچه ی ما پر از اراذل شد
در گذر میزدند مادر را
عده ای با قلاف ، با کینه
انقدر میزدند مادر را
تا که دستش به مرتضی نرسد
بیشتر میزدند مادر را
هر که از ره رسید او را زد
رهگذر میزدند مادر را
مرد جنگی یقین سپر دارد
بی سپر میزدند مادر را
پیش رویم زدند آفا را
پشت سر میزدند مادر را
دیدگاه ها (۲)

لعن علی عدوک یا علی وفاطمه

امان از دل حیدر

بای ذنب قتلت

بیچاره حسن که از درون می گریدبر ملحفه های لاله گون می گریدای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط