به بهلول گفتند می خواهی قاضی شوی

به بهلول گفتند می خواهی قاضی شوی؟؟؟
گفت : نه
گفتند : چرا؟؟؟



گفت: نمی خواهم نادانی بین دو دانا باشم
شاکی ومتهم هر دو اصل ماجرا را می دانند و من ساده باید حقیقت را حدس بزنم.



#عکاسی
#حیوانات

عکاس خودم
دیدگاه ها (۳۵)

سلام صبحتان همچون گل باطراوتشمعدانی، گُل حسّاسی ستدل نازک اس...

خوبیِ بادبادک اینه کهمی‌دونه زندگیشفقط به یک نخ نازک بندهولی...

تنها فردی که لایق عشق است؛ کسی است که معنی حرفهای نزده ات را...

طلوعی دیگر شروعی دوبارهبرای بهتر زیستنبرای عشق ورزیدنبرای دو...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط