عشق و نفرت p 49
49 . عشق و نفرت
و شنا میکنن و از آب میان بیرون
هیون حوله رو میندازه رو شونه های ات و براید بغلش میکنه و به سمت اتاق میره و ات رو تخت میزاره
ات : قرار نیست با مایو بخوابم دیگه
هیون : قرار نیست بخوابی ( لبخندشیطانی )
ات : چی چی وای یا خدا بیا برو
هیون روی ات خیمه میزنه و شروع میکنه به بوسیدنش و ات هم همراهی میکنه هیون : کم کم میره سمت گردن ات و شروع میکنه به مارک کردن گردن
ات : اههه
هیون ویو
رفتم پایین تر و در جا مایوشو در آوردم و با بدن سفیدش مواجه شدم
هیون : بیبی بدنت منو بی طاقت میکنه
ات : هوم
—————-
ات : ایییی خدا یا دلمم
هیون : ( خنده ) قشنگ معلومه اولین بارته حتی اگر من سراغ پایینم نمیرفتم از همون شروع کاملا ضایع بودی
ات : هعی زندگی
هیون ات رو از پشت بغل میکنه و شروع میکنه به ماساژ دادن ات
و شنا میکنن و از آب میان بیرون
هیون حوله رو میندازه رو شونه های ات و براید بغلش میکنه و به سمت اتاق میره و ات رو تخت میزاره
ات : قرار نیست با مایو بخوابم دیگه
هیون : قرار نیست بخوابی ( لبخندشیطانی )
ات : چی چی وای یا خدا بیا برو
هیون روی ات خیمه میزنه و شروع میکنه به بوسیدنش و ات هم همراهی میکنه هیون : کم کم میره سمت گردن ات و شروع میکنه به مارک کردن گردن
ات : اههه
هیون ویو
رفتم پایین تر و در جا مایوشو در آوردم و با بدن سفیدش مواجه شدم
هیون : بیبی بدنت منو بی طاقت میکنه
ات : هوم
—————-
ات : ایییی خدا یا دلمم
هیون : ( خنده ) قشنگ معلومه اولین بارته حتی اگر من سراغ پایینم نمیرفتم از همون شروع کاملا ضایع بودی
ات : هعی زندگی
هیون ات رو از پشت بغل میکنه و شروع میکنه به ماساژ دادن ات
- ۲.۱k
- ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط