پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#Part_1

با استرس داشتم به سمت خیابون میرفتم.

+ خانم جئون....خانم جئون... صبر کنید....

+ یون سوک وایسا.....

+ بگیرینش نذارید بره....

به صداهای پشت سرم اهمیت ندادم و با تمام توانم به دویدن ادامه دادم.
کنار جاده وایسادم نگاهی به اطراف انداختم ولی هیچ ماشینی از اینجا رد نمیشد. خواستم برم اونور خیابون شاید اونجا یه ماشینی باشه ولی به محض اینکه به وسط خیابون رسیدم نور سفیدی رو دیدم که داره به سرعت نزدیکم میشه.... چشمامو بستم، دستمو گذاشتم رو گوشام و شروع کردم به جیغ زدن که با صدای وحشتناک ترمز ماشین رو به رو شدم دستمو از گوشام برداشتم و چشمامو باز کردم دیدم که ماشین اونجا وایساده از فرصت استفاده کردم و رفتم سمت ماشین ولی از اونجایی که شیشه ها دودی بود نمیتونستم داخل ماشین رو ببینم. با استرس آروم زدم به شیشه ماشین که کسی که تو ماشین بود شیشه رو داد پایین...

+ چیه؟

- ب...بخشید....میشه کمکم کنید؟ جونم در خطره!

نگاهی به پشت سرم انداختم که گفت:

+ نه!

- لطفا....اونا اگه بیان اینجا منو میکشن‌‌....لطفا کمکم کنید!

+ گفتم که نه!

با نفرت نگاهمو ازش گرفتم و خواستم به اونطرف خیابون برم که ...
دیدگاه ها (۱)

#پرنسس_من🤍🥂#Part_2با نفرت نگاهمو ازش گرفتم و خواستم به اونطر...

#پرنسس_من🤍🥂#Part_3+ خفه میشی یا خفت کنم؟با دادی که کشید سر ج...

بیب من برمیگردمپارت : 70قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم ا...

رمان بغلی من پارت ۳۲دیانا: دنیا رو سرم خراب شد دکتر منو با ه...

📍 پارت ۲: نگاه از پشت شیشه📍 ویو: جونگ‌کوک 📍 حس غالب: «اخراج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط