نا پدری خشن مافیا ی من
نا پدری خشن مافیا ی من
پارت ۴
از کتک زدن ا.ت دست کشیدم از اتاق بیرون رفتم صدای گریه ا.ت شنیدم احساس پشیمونی کردم (خوب اصلا چرا کتکش زدی 🤣)
رفتم اتاق خودم خوابیدم وقتی داشت خوابم میبرد صدای رعد برق شندیم فکر کردم ا.ت شاید بترسه رفتم اتاقش دیدم از ترس گریه میکنه
_حالت خوبه؟
......
_با تو عم مگه کری؟(داد)
م....من فقط میترسم (صدای پر بغض)
ا.ت برآید استایل بغل کردم گذاشتم روی تخت خودم داراز میکشم و از پشت ا.ت بغل میکنم
چیکار میکنی؟
_مگه نگفتی میترسی؟
اره ولی..... ممنون
_من معذرت خواهی میکنم که انقدر کتک زدم خیلی عصبی بودم
اشکالی نداره
ا.ت نزدیک تر کردم صورتمو روی گردنش گذاشتم خوابم برد
ساعت ۹ صبح
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم تو بغل تهیونگم آروم از بغلش جدا شدم پتو رو روش کشیدم رفتم حموم دوش یک ساعته گرفتم موهامو خشک کردم دندونم رو مسواک زدم رفتم پایین تا صبحونه درست کنم تصمیم گرفتم نیمرو درست کنم
.........
پارت ۴
از کتک زدن ا.ت دست کشیدم از اتاق بیرون رفتم صدای گریه ا.ت شنیدم احساس پشیمونی کردم (خوب اصلا چرا کتکش زدی 🤣)
رفتم اتاق خودم خوابیدم وقتی داشت خوابم میبرد صدای رعد برق شندیم فکر کردم ا.ت شاید بترسه رفتم اتاقش دیدم از ترس گریه میکنه
_حالت خوبه؟
......
_با تو عم مگه کری؟(داد)
م....من فقط میترسم (صدای پر بغض)
ا.ت برآید استایل بغل کردم گذاشتم روی تخت خودم داراز میکشم و از پشت ا.ت بغل میکنم
چیکار میکنی؟
_مگه نگفتی میترسی؟
اره ولی..... ممنون
_من معذرت خواهی میکنم که انقدر کتک زدم خیلی عصبی بودم
اشکالی نداره
ا.ت نزدیک تر کردم صورتمو روی گردنش گذاشتم خوابم برد
ساعت ۹ صبح
ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم تو بغل تهیونگم آروم از بغلش جدا شدم پتو رو روش کشیدم رفتم حموم دوش یک ساعته گرفتم موهامو خشک کردم دندونم رو مسواک زدم رفتم پایین تا صبحونه درست کنم تصمیم گرفتم نیمرو درست کنم
.........
- ۱۸.۵k
- ۳۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط