سرم درد میکند حوصلهام تیر میکشد

سرم درد می‌کند! حوصله‌ام تیر می‌کشد!
این روزها... هرروز برای خودم سالگرد می‌گیرم و شب‌ها
شمع سیاه بر بالشت نخوابیدنم، روشن میکنم
و خاموش می‌شوم!
روزهای زیادی مُرده‌ام و هیچکس عین خیالش نبوده...
و نیست!
گاهی از شما چه پنهان
ساعت ۳ تا ۴ عصر
در این عصر بی‌کسی
به ملاقات خودم می‌روم!
هرچند خودم را در هیچ بخش هیچ بیمارستانی
از قلب باز گرفته تا دل‌های بسته.
پیدا نمی‌کنم!
اما دلم خوش است و گلایول‌کِشان به دنبال خودم هستم!
انگار من هرروز در تمام اتاق‌های عمل این شهر
تمام می‌کنم!
حتی علم طبابت در مقدار از دست‌رفتگی من وامانده‌ است!

این روزها خیلی خوب غصه می‌خورم!
به نظرم در کتاب‌های درسی باید
گونه‌ای تازه‌ای به جانداران اضافه ‌کنند!
لابلای گیاه‌خواران و سخت‌تنان و هرکس دیگر!
لابلای آدم‌هایی که کبک‌شان همیشه خروس می‌خواند؛
من گونه‌ی تازه‌ای از بی‌جانان هستم!
من غصه‌خوارم! سیری‌ناپذیر...
و دیگر هیچ‌وقت حوصله‌ی هیچکس را ندارم....
و نخواهم داشت!
چه در بیمارستان باورم بستری باشم؛
چه بر مزار قبری که مُرده ندارد!

این‌روزها خیلی برای گریه دلم تنگ است!
دیدگاه ها (۱)

وای بر من ! تو همانی که امیدم بودی؟تو همان چشم سیه دلبر افسو...

نه،اشتباه نمیدیدمگرچه هی پلک زدم که ای چشمان لامصب دارید اشت...

هیچکس برام عین تو نمیشه :)

-نباشی؛دلم که هیچدنیا هم تنگ می‌شود…

این روزها...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

چپتر ۱۰ _ سقوط سایهسال ها از روزی که باربارا دوباره به دنیا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط