تک پارتی

تک پارتی
سلام من ا/ ت هستم ۲ سالی میشه که با آر ام ازدواج کردم زندگی خوبی داریم به تازگی فهمیدم حامله ام میخوام امشب به آر ام بگم امشب اما من اجرا دارم

پرش زمانی به ۸ شب
کنسرت شروع شد ا/ ت به خوبی اجرا می‌کرد اما آخرای اجرا حالش بد شد
اجرا تموم شد ا/ ت رفت پشت صحنه
خواست خارج شه بره خونه که یه چیزی مانعش شد آر ام بود ( آر ام فهمیده بود حامله هست )
آر ام: چرا نگفتی حامله ای ها؟ اگه اتفاقی برای خودت و بچه میفتاد چی( با داد)
ا/ ت: خواستم بگم اما نبودی( بغض)
آر ام: خب گوشی هست میتونی که زنگ بزنی اونم نمیتونی ا/ ت من نگران خودتم
که یه دفه ا/ ت غش کرد آر ام براید استایل بغلش کرد و گذاشت تو ماشین بردش بیمارستان
دکتر: چیزی نی بخاطر فشار کاری هست ازش مراقبت کنین
آر ام : ممنون
رفت اتاق دید به هوش اومده
آر ام: عزیزم اگه میگفتی این طور نمیشد
ا/ت: ببخشید ( بغض)
آر ام : اشکال نداره منم یه معذرت خواهی بدهکارم
و نه ماه منتظر موندن تا بچه به دنیا بیاد
پایان