عشق بی پایان پارت

عشق بی پایان پارت۲۸
یکم استراحت کردم و سر حال شدم خوب بود بعد اون همه ماجرا یکم استراحت میکردم

: خوب خابیدی عزیزم
_وای حالم خیلی بده
: حالا میخوام بهت یه چیز خوب بگم
_چی؟
: جیمز تا عصر مرخص میشه..
ولی هنوز نمیدونه دردونش حالش خوبه
_بس کن توهم رایا
حالش خوبه؟
: بله خانم دلسوز
_کمکم کن تا برم پیشش
اروم اروم قدم برمیداشتم
حداقل500متراتاقش دور بود از اتاق من
وقتی دیدم اینقدر حالش خوبه داره راه میره خوشحال شدم
به اولین چیزی ک دقت کرد شکمم بود
داشت لباساشو جمع میکرد رو به جیب کتش پوزخندی زد وگف
+بچم حالش خوبه
_بچت خیلی اذییتم میکنه
تای ابروهاشو بالا انداخت و گفت
+قربونش برم
_عیییش
رایا پوزخندی زد ورفت
+الهی من قربونش برم نینی قشنگمو ناناز بابارو
_وا خجالت بکش مگه بچع ای اینطوری حرف میزنی؟
صاف شد و یع اخم غلیظی کرد و یقه لباسو درست کرد و ادامه داد
+من دارم قربون صدقه بچم میرم حسودیت شده؟
با کنایه گفتم
_یکم حیا یکم شخصیت داشته باشی با یکم قیافه با یکم اخلاق بیست میشی
غرید سرم و گفت
+برو بیرون نخواستیم
دو دقیقه واسه خودت راحتی میاد میزنه همه چیو خراب میکنه
خراب کار
لبخندی زدم و رفتم
تلفنم داشت زنگ میخورد
دیدگاه ها (۰)

کوکی دیشب لایو بودههههه🥲🥲🥲🥲♥♥

کیوتتت خررر🥺💙

عشق بی پایان پارت27غیر باوره نبودش حتی فکرشم قشنگ نیستبا حفظ...

عشق بی پایان پارت 26*رایا(یکم انگار میانا داشت از من و این ع...

p²یروز عادی.. ات واقعا نیاز داشت با یکی حرف بزنه.. + او.اوپا...

"شراب سرخ" Part: ⁹ویو جناکای اروم‌ اومد سمتم و کنارم‌ نشست ....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط