عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۱۱۲(。☬。)
مین کی همچنین بر روی تخت پهلو به راست چرخید .. چرا که این این خونه به هیچ وجه خانواده ای نداشت.. جز نیش و کنایه سخنان دیگری نمیگفتند مین جی با احساس دلتنگی اه ای کشید سپس زمزمه کنان گفت : کاش نیومدی جیمین دلم برات تنگ شده ... تهیونگ با احساس بدتر از مین جی.. به گام های آروم به سالن رفت همه بودن بجز مین جی .. راهش را برگشت کرد سپس به سمت اتاق مشترک اش هجوم برد .. دستش را روی دستگیره در گذاشت سپس به پایین کشید و وارد اتاق شد .. در طور تاریکی فرو رفت سپس در را بست .. مین کی تا حدی کسل بود که حتی سمت درهم نگاه نکرد .. تهیونگ زانو اش را روی تخت گذاشت سپس روی تخت نشست سرشرا خم کرد و لپ مین جی را نرم بوسید
تهیونگ: چرا دراز کشیدی ؟
مین جی کلافه گفت : خستم ..
تهیونگ باز هم ریز لپ مین جی را بوسید و سرس را تکیه سر مین جی کرد : وقتی گفتم جیمین برای شام نمیاد ناراحت شدی ..
مین جی آروم نفس کشید سپس هیچ جوره ای جواب تهیونگ را نداد .. تهیونگ سرش را در لای موهای مین جی برد سپس نفس داغ اش را رها کرد . و باعث سخت کشیدن نفس مین جی هم میشد ..
زمزمه کنان گفت : پاشو بریم پایین ..
مین جی کلافه گفت : میشه نریم ..
تهیونگ آروم موهای مین جی را در انگشت هایش گرفت سپس سمت بینی اش برد و سفت بو کشید آروم گفت: نه پاسو لباس راحت تر بپوش و این گوشواره های بلند رو بکش تا راحت شی
مین جی: باشه
تهیونگ خندید و خبیث آنه گفت : آفرین .. به زنم ..
(。☬。)پارت ۱۱۲(。☬。)
مین کی همچنین بر روی تخت پهلو به راست چرخید .. چرا که این این خونه به هیچ وجه خانواده ای نداشت.. جز نیش و کنایه سخنان دیگری نمیگفتند مین جی با احساس دلتنگی اه ای کشید سپس زمزمه کنان گفت : کاش نیومدی جیمین دلم برات تنگ شده ... تهیونگ با احساس بدتر از مین جی.. به گام های آروم به سالن رفت همه بودن بجز مین جی .. راهش را برگشت کرد سپس به سمت اتاق مشترک اش هجوم برد .. دستش را روی دستگیره در گذاشت سپس به پایین کشید و وارد اتاق شد .. در طور تاریکی فرو رفت سپس در را بست .. مین کی تا حدی کسل بود که حتی سمت درهم نگاه نکرد .. تهیونگ زانو اش را روی تخت گذاشت سپس روی تخت نشست سرشرا خم کرد و لپ مین جی را نرم بوسید
تهیونگ: چرا دراز کشیدی ؟
مین جی کلافه گفت : خستم ..
تهیونگ باز هم ریز لپ مین جی را بوسید و سرس را تکیه سر مین جی کرد : وقتی گفتم جیمین برای شام نمیاد ناراحت شدی ..
مین جی آروم نفس کشید سپس هیچ جوره ای جواب تهیونگ را نداد .. تهیونگ سرش را در لای موهای مین جی برد سپس نفس داغ اش را رها کرد . و باعث سخت کشیدن نفس مین جی هم میشد ..
زمزمه کنان گفت : پاشو بریم پایین ..
مین جی کلافه گفت : میشه نریم ..
تهیونگ آروم موهای مین جی را در انگشت هایش گرفت سپس سمت بینی اش برد و سفت بو کشید آروم گفت: نه پاسو لباس راحت تر بپوش و این گوشواره های بلند رو بکش تا راحت شی
مین جی: باشه
تهیونگ خندید و خبیث آنه گفت : آفرین .. به زنم ..
- ۳.۸k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط