اینها که می نویسم

اینها که می نویسم ،


مرثیه ست . . . .


برای دلی که دارد ،


در دستانم جان می کـَنـَد . . . .


نه . . . .


صبـــر کن . . . .


اینها فاتحـــــه است . . . .


فاتحــــــــــــــه . . . .





"پای خط شب آخر هق هق میکردی ،
حالا بغل غریبه هرهر میخندی..."
دیدگاه ها (۱)

درد مرا انتخاب کرد . . . .من تو را . . . .تورفتن را . . . .آ...

هر روز صبح ،شماره ات را می گیرم . . . .زنی می گوید:دستگاه مش...

چی شد که سیگاری شدی . . . . ؟یه شب بارون میومد ، خیلی تنها ب...

بیا آخرین شاهکارت را ببین . . . .ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﻱ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﻲ ﺑﺎﺯ ﺧﻴﺮﻩ...

چند پارتی جونگوون p۳

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط