هت وارث

هـ؋ـت وارث🍷
Part16
نگاهم همش به ا/ت بود که تو شوک بود .قبل اینکه وارد اتاق کار تهیونگ بشم جلو در ایستادم و به چشمای مظلوم درشتش خیره شدم .نفسی کشیدم و گفتم:
جیمین:ا/ت ...اینا بزرگترین مافیا های آسیان .سالی یه بار اونم تو سال نو می اومدن ولی انگار اتفاقی افتاده که تهی...کیم اونارو دعوت کرده .برو تو اتاقت و بیرون نیا .!!حواست به خودت خوب باشه .برا دختری ریزه میزه مثل تو خیلی خطرناکه .باشه؟
سرش رو به عنوان باشه تکون داد و به سمت اتاقش راهی شد .تا لحظه ی ورود به اتاقش و بستن درش نگاهم روش بود .وارد اتاق کار تهیونگ شدم .همه اونجا جمع بودن ،کوک با دیدنم از جاش سریع بلند شد و گفت:
کوک:آوردیش؟
سری به عنوان بله تکون دادم و مدرک که از مدرسه گرفته بودم رو جلو روش گذاشتم .پس تهیونگ حق داشت که همچین کاری کنه .
"ویو جین "
مافیا های بزرگی که آسیا جلوشون زانو میزد تو خونه ما بودن .جیمین رو برای گرفتن مدارکی که برای سوژه ای جدید در نظر داشتیم به سمت مدرسه ی ا/ت فرستادیم .
بعد حدود یه ساعت جیمین وارد اتاق شد .مدارک رو پرت کرد روی میز و نگاه های افسوس برانگیزی رو به مدارک دوخت .نکنه تهیونگ راست میگفت که اینجوری نگاهش میکرد.
مدارک رو باز کردم و شروع به خوندن کردم .راست میگفت ،همه ی انبار زیر اون مدرسه ی معروف مخفی بود .نیشخندی زدم .جیهوپ مدارک رو ازم گفت و خوندشون با بهت گفت:
جیهوپ:نه این جی سانگ بیشعور خوب مغزش کار میکنه .فکر کنم مملکت زیرسر این ویران سرا بشه !
جی سانگ رییس جمهور کنونی کره بود .کسی که به کار های مشکوک زیادی زیر نظر گرفته شده بود و ولی هر سری اتهامات سر یه نفر دیگه میوفتاد آخر سر .(رییس جمهور کره جی سانگ نیست برای رمان نوشتم !)
نگاهم رو بالا گرفتم و گفتم:
جین:تهیونگ حقیقت رو میگفت...اگه این کشور نابود بشه مام کل کسب و کارمون از بین میره .باید کاری کنیم که این جی سانگ عوضی از بین بره !
کوک نگاهی بهم کرد و گفت:
کوک:چجوری هیونگ؟
چشمام رو به چشماش دوختم گفتم :
جین:با حقه ی موک کال .
چشمای کوک از شدت ...
ادامه دارد
دیدگاه ها (۲)

هـ؋ـت وارث🍷Part17 چشمای کوک از شدت تعجب چهارتا شده بودن !"وی...

هـ؋ـت وارث🍷Part18ذهنم همش پیش حرف های کیم و نگا های عمو بود ...

هـ؋ـت وارث🍷Part15دوباره سمت در برگشتم .نگاه پر از محبتش عمق ...

هـ؋ـت وارث🍷Part14سطح خودت رو بدونی و با هم سطح های خودت بگرد...

معرفی شخصیت های فیک جدید"اولین مافیایی که منو بازی داد"شخصیت...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط