دوستت دارم و دیوانه ی چشمان توام

دوستت دارم و دیوانه ی چشمان توام
مثل یک کلبه ی ویران شده ویران توام

دوستت دارم و از گفته ی خود خوشحالم
گفته ام عاشقم و واله و حیران توام

دوستت دارم و عاشق به دو ابروی توام
مثل جسمی تویی و من به مثل جان توام

دوستت دارم و رسوای جهانم ز رخت
تو شهنشاهی و من حاجب و دربان توام

دوستت دارم و مهرت به دلم جا کرده
تو چو ابری و خودم بارش باران توام
دیدگاه ها (۱)

از "قدیم" میگفتند....!!!! "چشمها" "دروغ" نمیگویند ....!!!! "...

درد داردامروزساکت باشے و حرفے برای گفتن نداشته باشےباکسے کہ ...

دیر کردی آسمانم بی کبوتر مانده استاز کبوتر بودنم مشتی فقط پر...

اگر نمی توانی مدادی باشی‌که خوشبختی یک نفر را بنویسد...پس حد...

مریم یوسفی نصیری نژاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط