در مدتی که در حلب بود زبان عربی را دست و پا شکسته یاد ...
در مدتی که در حلب بود، زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود، اگر نمیتوانست کلمهای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل میفهماند که چه میخواهد بگوید، یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد، وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند! به عربی پرسید: چتون شده؟! گفتند: شما گفتید دراز بکشید!
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید، به روی خودش نیاورد، گفت: میخواستم ببینم بیدارید یا نه! بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آنقدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.
🌷 #شهید_عباس_دانشگر🌷
راوی: همرزم شهید
{اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمد}
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید، به روی خودش نیاورد، گفت: میخواستم ببینم بیدارید یا نه! بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آنقدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.
🌷 #شهید_عباس_دانشگر🌷
راوی: همرزم شهید
{اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمد}
- ۶۶۴
- ۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط