پشیمانی بعد از خطا

◇ پشیمانی بعد از خطا ◇
( چند پارتی )
# پارت ۴

ویو ا.ت : نمیدونم ولی انگار که مغزم گفت قبول کنم و باهاش راهی کافه شدم ...

تهیانگ : من کیم تهیانگم ۲۸ سالمه و صاحب بزرگ ترین شرکت کره هستم
ا.ت : منم لی ا.تم ۲۶ سالمه و طراح لباسم ولی دیگه طراحی نمیکنم
تهیانگ : چرا ؟
ا.ت : شوهرم نمیزاشت
تهیانگ : شوهر دارین ؟
ا.ت : همین امروز طلاق گرفتیم
تهیانگ : وای چه بد ... متاسفم ... این سوالم رو به حساب فضول بودنم نزنید ولی چرا ؟
ا.ت : چون بچه دار نمیشدم ... و وقتی که فخمیدم حاملم ... بهم خیانت کرد ( بغض )
تهیانگ : ( دست ا.ت رو گرفت ) واوووو چه جور مردیه ؟ خب میتونست از پرورشگاه بیارید هم بچه داشتین هم یه بچه رو از بی پدر مادری نجات میدادین
ا.ت : تاکید داشت بچه هم خون خودش باشه
تهیانگ : دیگه تمومه ... جدا شدین از هم پس اینقدر آب غوره نگیر ... آهان میتونم شمارت رو بگیرم
ا.ت : باشه بنویس .... ( گفت )

☆ پرش زمانی به ۲ ماه بعد

ویو ا.ت : الان من یه ماهه عاشق تهیانگ شدم و باهاش قرار میزارم و حتی تصمیم ازدواج هم گرفته بودیم و بچه توی شکمم ۴ ماهه بود من نمیتونستم نگهش دارم تصمیمم رو گرفته بودم باید سقطش میکردم ... این بچه دیگه بچه منم نبود پس باید نابود میشد ... رفتم آزمایشگاه برای سقط بچه ... میخواست کار رو انجام بده که گوشیم زنگ خورد و اسم جینا روی صفحه گوشیم نمایان شد ...

جینا : الو سلام
ا.ت : سلام
جینا : کجایی خوشگله
ا.ت : دکتر
جینا : چی ؟ چرا ؟
ا.ت : دارم بچه رو سقط میکنم
جینا : ا.ت ؟ زدی ؟ اون بچتهههههه ... ا.ت لطفا ... نکن این کار رو
ا.ت : باشه یا نباشه نمیخوامش ... بچه یه خیانت کار به دردم نمیخوره ( بغض ) خدافظ

ویو ا.ت : به دکتر گفتم کارش رو شروع کنه ...

ویو جینا : نهههه ... اون بچه گناهی نداشت نباید میمرد من نمیتونستم جلو ا.ت رو بگیرم حتی نمیتونستم باهاش بحث کنم چون تهش پایان رفاقتمون میشد و ا.ت زیاد آسیب دیده و نمیتونست اینم تحمل کنه .... ولی نباید میزاشتم اون بچه‌ی بی‌گناه رو بکشه پس سریع با کوک تماس گرفتم ....

کوک : بله ؟
جینا : آقای جُون جونگ کوک
کوک : جینا چی میخوای ؟
جینا : ( همه چیز رو براش تعریف کرد )
کوک : یعنی ا.ت اون روز میخواست بگه بارداره و وقتی دید خیانت کردم پشیمون شد بگه ؟ ( بغض )
جینا : آره
کوک : الان ... الان میخواد بچه منو بکشه ؟
جینا : آره تو بیمارستانه .... ( گف کجاس )
کوک : خدافظ

ویو کوک : ....