ساعتم و نگاه کردم و گفتم االن تو ن ی م ساعت من ...

ساعتم و نگاه کردم و گفتم - االن تو ن ی م ساعت من و از کارم عقب انداخت ی !

بابا - ا ی نطور ن ی ست ساحل ! ا ی نکار ،کار تو نبود !

خون داشت خونمو م ی خورد ول ی سع ی کردم خودم و خونسرد نشون بدم .تک ی ه دادم به مبلو نگاشون کردم

- چرا ؟مگه تو کار من ا ی راد ی د ی د ی ؟ چند تا از مامو ر ی ت ها یی که به من سپرد ی شکست خورده ؟ ی ک ی شو بشمر !

بابا - م ی دونم و ا ی راد ی ند ی دم ول ی ا ی ن پسر از تو کار درست تره !

لبخنده ر ی ز پسره رو د ی دمو آت ی ش گرفتم.دسته مبلو با دستم محکم فشار دادم تا منفجر نشم از حرص و عصبان ی ت !!!

- پس انگار کارت خ ی ل ی درسته آقا پسر!!

سرشو باال آوردو مستق ی م نگام کرد . ی ه تا ی ابروشو داد باال و گفت - گفتم که دارم ل ی اقتمو نشون م ی دم !
پوزخند ی زدو با تمسخر نگام کرد.

مطمئنم االن از حرص چشام و صورتم قرمز شده . هر چقدرم باز ی گر باشم بازم نم ی تونم نشونه ها ی آت ی ش گرفتنم و کنترل کنم.
ا ی ن حرفش ی عن ی تو ل ی اقت ندار ی !!
دیدگاه ها (۱)

برای دخترامون خوراک خودتونه#حرفای_خودمونی] ⃟ٖٜٖٜٖٜ👩🏻‍🦰🌸     ...

چه می‌خواهم از دنیا؟!🌎✨گوشه‌ی دنجی که عایقِ دغدغه باشد و دیو...

اخمام تو هم رفتو ز ی ر لب گفتم - لعنت ی ا ی نبار مستق ی م...

فنجون قهوه رو گذاشتم رو م ی ز جلومو گفت- بابا ، اینکاری و که...

. ڪوک⌚️ 'قَلبــــم' را به وقت 'طُ♡' تنظیــم کردم ...🌱♥️️ 💙💙💙...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

مادر مهربان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط