دنبا بهان بود

دنباڸ بهانہ بود…
دستش دادم…

بے فایده دڸ…
بہ چشم مستش دادم…

با خنجر ڪینہ
خواست زخمم بزند…

در خویش شڪستم و
شڪستش دادم
دیدگاه ها (۱)

روزی پشیمان می شوی آن روز خیلی دیر نیستروزی که دیگر قلب من ب...

رُک بگویم... از همه رنجیده ام !!!از غریب و آشنا ترسیده ام !...

آدم ها به اندازه ی “ناگفته هایشان” از هم دور می شوندنه به ان...

رفتی....من ماندم و کلی کار نیمه تمام؛نگاهی بر چشمعطری بر مشا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط