پارت استاد من
پارت۵ استاد من
+اممم...خب...ببخشید استاد گوش ندادم
بی حرف وسایلش رو جمع کرد و وقتی میخواست از در بیرون بره روش رو بهم کرد
_ پشت سرم بیا ، کارت دارم
کیفم رو کولم زدم و بی حرف پشت سرش راه افتادم ، از اونجا خارج شدیم ، سمت ماشین سیاه رنگش رفت و بازش کرد
_بیا سوار شو
با تردید سوار شدم و اون راه افتاد نمیدونستم داره کجا میره،رومم نمیشد ازش بپرسم
+میگم...کجا میریم؟
نیم نگاهی به صورت مضطربم انداخت و خنده اش بلند شد
_نترس نمیخوام ببرم زنده به گورت کنم
چقدر خنده هاش خوشگل بود ، ناخودگاه لبهای منم کش اومدن
+جدا از شوخی ، داریم کجا میریم واقعا ؟ کم کم داریم از شهر خارج میشیم
_خیلی ساله که کره نبودم ، دلم میخواست همینطوری چرخ بزنم اما خب همراه نداشتم بعد دیدم روحیه ی توهم خرابه گفتم باهم بریم یه چرخی بزنیم و یکمی همو بشناسیم
+مگه خانوادتون اینجا نیستن؟
_نه پدرم وقتی سه ساله بودم فوت کرد و مادرمم در اثر افسردگی شدیدی که داشت عمرشو به شما داد
++متاسفم ، حتماً خیلی سخت بوده براتون
احساس کردم دستاش دور فرمون محکم تر شد ، انگار عصبانی بود اما سعی میکرد چیزی بروز نده منم دیگه حرفش رو پیش نکشیدم
_پدرتون انگار یه مدته توی هیچ رسانه ای نیستن ، اخبارا اکثراً قدیمین حالشون که خوبه
++خوب که نه ، راستش قلبشون درد میکنه تحت درمانن
+اممم...خب...ببخشید استاد گوش ندادم
بی حرف وسایلش رو جمع کرد و وقتی میخواست از در بیرون بره روش رو بهم کرد
_ پشت سرم بیا ، کارت دارم
کیفم رو کولم زدم و بی حرف پشت سرش راه افتادم ، از اونجا خارج شدیم ، سمت ماشین سیاه رنگش رفت و بازش کرد
_بیا سوار شو
با تردید سوار شدم و اون راه افتاد نمیدونستم داره کجا میره،رومم نمیشد ازش بپرسم
+میگم...کجا میریم؟
نیم نگاهی به صورت مضطربم انداخت و خنده اش بلند شد
_نترس نمیخوام ببرم زنده به گورت کنم
چقدر خنده هاش خوشگل بود ، ناخودگاه لبهای منم کش اومدن
+جدا از شوخی ، داریم کجا میریم واقعا ؟ کم کم داریم از شهر خارج میشیم
_خیلی ساله که کره نبودم ، دلم میخواست همینطوری چرخ بزنم اما خب همراه نداشتم بعد دیدم روحیه ی توهم خرابه گفتم باهم بریم یه چرخی بزنیم و یکمی همو بشناسیم
+مگه خانوادتون اینجا نیستن؟
_نه پدرم وقتی سه ساله بودم فوت کرد و مادرمم در اثر افسردگی شدیدی که داشت عمرشو به شما داد
++متاسفم ، حتماً خیلی سخت بوده براتون
احساس کردم دستاش دور فرمون محکم تر شد ، انگار عصبانی بود اما سعی میکرد چیزی بروز نده منم دیگه حرفش رو پیش نکشیدم
_پدرتون انگار یه مدته توی هیچ رسانه ای نیستن ، اخبارا اکثراً قدیمین حالشون که خوبه
++خوب که نه ، راستش قلبشون درد میکنه تحت درمانن
- ۱.۶k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط