پاییز و عاشقی...🍁🍂💔

میگفت پاییز که می شود یاد خودم می افتم،
یاد روزهایی که رنگ و رویم زرد بود 
تب داشتم
و گونه هایم برافروخته،
غمگین بودم و کم حرف …
همان روزهایی که همه میگفتند عادی نیستم،
همه فکر می کردند بیمارم
و نمی دانستند عاشق شده ام، ❤
نفهمیدند غصه ی معشوق در سینه دارم …
میگفت چند وقت پیش هم که دوباره به همان حال و روز افتادم...
همانقدر دلگیر و دلتنگ،
باز همه گفتند عادی نیستم
اما هیچ کس نفهمید او رفته …
هیچ کس نفهمید غم از دست دادن دارم…
راستش این فصل هم با این حال و هوای دلتنگ … این رنگ زرد و گونه های تب دار نارنجی عادی نیست …
شاید عاشق شده پاییز…🍁🍂
شاید سفر کرده دارد!! ✈
دیدگاه ها (۲۰)

تو شمال شهر تهران، یه قنادی باز شد...

هرکس بخواهد می‌ماند...❤

باران جان تسلیت غم آخرت باشه https://wisgoon.com/ll.BaranBahari.ll

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

#Multi_party#The_last_sunset_side_by_sidepart:4(والنتینا)نوی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط