گاه گاهی که دلش ویرانه ی غم می شود

گاه گاهی که دلش ویرانه ی غم می شود

باز می سازد خودش را؛ باز محکم می شود

انحنای نخل تنها گردن محصول نیست

سرو هم گاهی در اندوه ثمر خم می شود

شاهدم بابای تنهای شهیدی هست که

زخم هایش سال ها با اشک مرهم می شود

قطره قطره آب می گردند مادرها ولی

سایه ی عمر پدرها ناگهان کم می شود

در مقام قرب چیزی کم ندارد از شهید

پیش پای او شهادت تا کمر خم می شود

نام زیبای شهیدش وقت رفت و آمدش

بر سر دیوار کوچه خیر مقدم می شود


روزهایی که سر خاک جوانش می رود

روزهای هشتم ماه محرم می شود
دیدگاه ها (۱)

درنگاه نافذت دریا مجسم میشودبهترین اوقات این دنیا مجسم میشود...

صحبت از داغ تو بابا جگری می‌خواهدلب خشک از عطش و چشم تری می‌...

بگیر اصغرم را و آبش بدهکه سوزد سرا پایش از تشنگیرخش بوسم اما...

پر می کشد پروانه ای زخمی به سویتگهواره ای جان می دهد در آرزو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط