جلو در خونه واستادی خوشحال بودی از اینکه صبح خونرو تمیز ک
جلو در خونه واستادی خوشحال بودی از اینکه صبح خونرو تمیز کردی الان کاری جز درست کردن غذا نداری؛با وارد شدن به خونه امام خوشحالیت از بین رفت و به شدت اعصبی شدی ... خونه ای که صبح داشت برق میزد الان جا برای راه رفتن نداشت،اشک تو چشمات جمع شده بود واقعا جمع کردن خونه ای به اون بزرگی کار سختی بود و طبیعتا خیلی خسته شدی بودی . تهیونگ با شنیدن صدای در برگشت که با قیافه ناراحت و چشمای اشکیت روبه رو شد...به سمتت اومد خواست بغلت کنه که بغلشو پس زدی.
_چی شده عزیزم؟
+میگی چی شده؟یه نگاه به خونه بندازز من یه عالمه وقت گزاشتم تا خونرو جمع کردم.بعد تو با پسرت خونرو آتیش زدین نشستین دارین بازی میکنینننن.
پسرتون با شنیدن صداتون به سمت شما اومد و کنار باباش واستاد.
×مامانی بابا رو دعوا نکن تقصیر من بود که به بابا گفتم جنگ بازی کنیم و خونه انقد شلوغ شد... ببخشید .
با دیدن قیافه بغضی دوتاشون لبخندی زدی و بغلشون کردی...
×مامانی بخشیدی مارو؟
+آرههه
_×آخجوننننن
+ولی...الان باید خونرو اونجوری که بود تمیز کنید وگرنه بهتون ناهار نمیدم.
قیافه همسر و پسرت در عرضی از ثانیه به پکر تبدیل شد...
_واقعا که... ولی چون میخوایم بهت نشون بدیم چه پسر و همسر عالی هستیم این کار و میکنیم...
+اعتماد به سقف
باهم خندید و ته و پسرتون باهم خونرو جمع کردن و بهت قول دادن دیگه خونرو کثیف نمیکنن
----------------------------------------
یه سناریو کوتاه 🙃💕
انتقادی نظری؟:)
_چی شده عزیزم؟
+میگی چی شده؟یه نگاه به خونه بندازز من یه عالمه وقت گزاشتم تا خونرو جمع کردم.بعد تو با پسرت خونرو آتیش زدین نشستین دارین بازی میکنینننن.
پسرتون با شنیدن صداتون به سمت شما اومد و کنار باباش واستاد.
×مامانی بابا رو دعوا نکن تقصیر من بود که به بابا گفتم جنگ بازی کنیم و خونه انقد شلوغ شد... ببخشید .
با دیدن قیافه بغضی دوتاشون لبخندی زدی و بغلشون کردی...
×مامانی بخشیدی مارو؟
+آرههه
_×آخجوننننن
+ولی...الان باید خونرو اونجوری که بود تمیز کنید وگرنه بهتون ناهار نمیدم.
قیافه همسر و پسرت در عرضی از ثانیه به پکر تبدیل شد...
_واقعا که... ولی چون میخوایم بهت نشون بدیم چه پسر و همسر عالی هستیم این کار و میکنیم...
+اعتماد به سقف
باهم خندید و ته و پسرتون باهم خونرو جمع کردن و بهت قول دادن دیگه خونرو کثیف نمیکنن
----------------------------------------
یه سناریو کوتاه 🙃💕
انتقادی نظری؟:)
- ۳.۱k
- ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط