سناریو پارت صفر تنقلات

سناریو پارت ۰(صفر تنقلات)
چی شد که میدوریا پیش باکوگو رفت...
اول از همه میدوریا تصمیم گرفت درمورد احساساتش با یکی صحبت کنه چون بالاخره فکر کرد که بهش نیاز داره..
بخاطر همین پیش ایدا رفت...
ایدا بعد از کمی فکر کردن به میدوریا گفت: وای... میدوریا.... من هیچی درمورد این موضوع نمیدونم ولی فکر کنم کیریشیما بتونه بهت کمک کنه..
بخاطر همین میدوریا میره پیش کیریشیما و موضوع رو بهش میگه کیریشیما هم میگه میدوریا من خودم تو این کار مشکل دارم.... ولی.... یکی رو می شناسم که می تونه بهت کمک کنه..
میدوریا میگه کی و کیریشیما هم میگه باکوگو..
میدوریا اول شکه میشه و بعد میره تو فکر..
کیریشیما ادامه میده: تا جایی که من میدونم و البته قرار نبود بدونم اتفاقی شد... باکوگو یواشکی رمان عاشقانه مینویسه و مطمئنم میتونه بهت کمک کنه ولی باید ازش خواهش کنی که بهت کمک کنه... میدونی که راحت نیست..
و اره... خلاصه با کمک کیریشیما پارت ۱ سناریو اغاز میشه...
دیدگاه ها (۰)

سناریو پارت ۵اون هم میدوریا رو بقل میکنه... و در همین حالت خ...

پارت ۶ سناریو باکوگو:دکوی نفله!!!! منو خر فرض کردی؟!!یه بار ...

نظرتون؟

میدوریا ایزوکو: infjاوراراکا: estj میزان سازگاری: ۶٠ درصد ...

سناریو استری کیدز

داستان :

بازگشت عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط