زمان همه را به یکسان از پا می اندازد

زمان همه را به یکسان از پا می اندازد
مثل آن درشکه چی که به اسب پیرش
آنقدر شلاق می زند تا در جاده بمیرد.
اما
تازیانه ای که به ما می زنند ملایمت ترسناکی دارد.
فقط چندتایی از ما می فهمیم که کتک خورده ایم ..
دیدگاه ها (۲)

بوی قهوه این باراشیا را آشفته کردهفنجان نشسته ی صبحمشاجره ی ...

با آغاز هر صبح شادباش و بخنددوست بدارفراموش کنمهربان باشهرصب...

امتداد گیسو‍‍انت می‌شود نهایت سیاهیِ شبمی‌شود همان خیابانی ک...

دکمه ی آستین پیراهنم را میبندمآماده میشومو وقار را در چهره ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط