لب دریا نشسته بودم که پرنده عشق آمد و گفت برای دوستت نام

لب دریا نشسته بودم که پرنده عشق آمد و گفت: برای دوستت نامه ای بنویس ،
گفتم قلم ندارم ...
گفت از پرم بگیر ،
گفتم جوهر ندارم ...
گفت از خونم بگیر ،
گفتم ورق ندارم ...
گفت


دهنت سرویس تو که هیچی نداری بیشور کطافط غلط میکنی لب دریا میشینی


از پرنده عشق دیگه توقع نداشتم واقعا !! . .
دیدگاه ها (۲)

یارو تو مترو دست کرده تو جیبم بهش میگم دست شما تو جیب من چکا...

ترجیح میدم تنها باشم و افسوس بخورم تا اینکه افسوس باشم و تنه...

یادش بخیر ما که بچه بودیم یه دستمال کهنه ای ، لنگ ماشینی چیز...

ﭘﺸﺖ ﯾﻪ ﻧﯿﺴﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﻨﻮ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ . . . ﻣﻦ ﻟﻨﺪﮐﺮﻭﺯ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط