وقتی با قمار میبردت

من تو ماشین بغض کردم اما از بس گریه کرده بودم سرم درد میکرد
چشمام سنگین شده بود
خوابم برد
*جونگ کوک*
*وای قیافشو چه کیوتو جذابه
اگه حتا یه قطره اشکم از چشمت بیاد دنیا رو به
اتیش میکشم خرگوش من *
کوک ا/ت رو بغل کرد
کوک:عاشقتم

.
.
.
ا/ت:منم
کوک:بیداری
ا/ت:ترجیح میدم بیدار بمونم تا اینکه توسط تو خفه بشم حالا بیا برو اونور خفههه شدم
کوک: خیلی خنگی
دختر خرگوشه.. .
کوک یکم از ا/ت دور شد
یکم که گذشت ماشین وایساد
کوک:چته چرا وایسادی
-چیزِ قربان بنزین تموم کردیم
+ببینم چرا خونه بنزین نزدی دوس داری تنبیه بشیییی
+قربان ببخشید
-زود باش
*جونگ کوک*
راننده احمق...
ا/ت داره کجا رو نگاه میکنه
.
.
.
ببینم این لواشک فروشی...
اره فهمیدم
کوک:میگم چیو نگاه میکنی
ا/ت:لواشک ارو
کوک:الان میام
ا/ت:کجا اااا
کوک:الان میام
*ا/ت*
چرا کوک رفت بیرون
وای اون لواشکا ی ترش و ببین
منم میخوام
*جونگ کوک*
حتما سوپرایز میشه
از نگاهی که ویترین می انداخت معلوم بود
هوس کرده
خرگوش لواشک دوست ندیده بودم که دیدم
ات:چرا کوک رفت تو مغازه
کوک:ا/ت
ا/ت:بله
کوک:سوپرایزززز
ا/ت:این همه لواشک از کجا ااااااا
کوک:جادو کردم خوب خریدم دگ
ا/ت:همشونو میخورم بدشون
دیدگاه ها (۰)

وقتی با قمار میبردت

وقتی با قمار میبردت

وقتی با قمار میبردت

وقتی با قمار میبردت

سرنوشت"p,19...چشمام خیلی ..‌ خیلی درخشان بود .. بعد از دو می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط