به خودم آمدم انگار تویی در من بود

بـــه خودم آمدم انگار تویـــی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود

آن به هر لحظه‌ی تب‌دار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانـــم کـــه دماوند منم

و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمـــان چنبـــره زد کار به دستم بدهد

من تورا دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز کـــه در بند تـــوام آزادم

بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تــو باشی من مفلوک،دو مشتم خالیست

تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیـــر بی‌رحم ترین زاویـه‌ی ساطورم

با توام ای شعر ، به من گوش کن
نقشه نکش حرف نزن گــوش کن

ریشه به خونابه و خـــون می‌رسد
میوه که شد بمبِ جنون می‌رسد

محضِ خودت بمب منم،دورتر
می‌ترکـــم چند قدم دورتـــر

حضرتِ تنهـــای بـــه هم ریخته
خون و عطش را به هم آمیخته

دست خراب است،چرا سَر کنم
آس نشانـــم بده بـــــاور کنــــم

دست کسی نیست زمین گیری‌ام
عاشقِ این آدمِ زنجیــــری‌ام

شعله بکِش بر شبِ تکراری‌ام
مُرده‌ی این گونــه خود آزاری‌ام

خانه خرابیِ من از دست توست
آخــرِ هر راه به بن بستِ توست

از همــه‌ی کودکیَم درد ماند
نیم وجب بچه‌ی ولگرد ماند

من که منم جای کسی نیستم
میــــوه‌ی طوبای کسی نیستم

گیــجِ تماشای کسی نیستم
مزه‌ی لب‌های کسی نیستم

مثل خودت دردِ خیابانی‌ام
مثل خودت دردِ خیابانی‌ام...🦋🦋

دوستتدارم جانانم
ببخش الان بارخالی کردم رسیدم زرند

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

چقدر دلتنگ حضورت هستم...کاش تصویرت نفس می کشید...🦋🦋تصدقت بشم...

دلم بدون تو هی بهانه می‌گیردسراغ یک غزل عاشقانه می‌گیردهمان ...

هر ذره از وجودم شعر می شودبی تاب خواستن توانتظار و شوق وصال ...

خاطرتو خیلی میخوام جانانم🦋🦋بالاخره بعد سه روز توراه بودن و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط