آشفتگی ام در نظر خلق عیان شد

آشـفتگی ام در نـظر خلـق عـیان شد

آن لحظه که

حرف از تو و گیسوی تو آمد...: (

امیرحسین_اثناعشری*
دیدگاه ها (۳)

پرسیدم: «چند تا مرا دوست نداری؟» روی یک تکه از نیمرو، نمک پا...

تو خوب ِ مطلقی ؛مـَن خوب ها را با تو می سنجمبدین سان بعد از ...

هیچ وقت از صدای تو سیر نمی شومبگذار دو دقیقه زندگی را بیشتر ...

آن شب …که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را …تماشا می کرد …آ...

میگه که:بند زده پای مرا ، گیسوی زنجیریِ تومیکشدم ، میکشدم ، ...

تا آخرین لحظه با تو بودن توفیق می‌خواهد... ان شاء الله همهمو...

تا آخرین لحظه با تو بودن توفیق می‌خواهد... ان شاء الله همهمو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط