فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part¹⁸
_ ا/ت؟
هنوز میترسم می ترسیدم برگردمو سیلی بزنه منو
می ترسیدم ازش
+ب..بله؟
_بیا کارت دارم
+چشم
رفتم تو اتاقش و با ترس درو بستم
+کاری داشتی؟
_ اینا لباساتن
ی جعبه گرفت جلومو اشاره کنم بازش کردم بازش کردم ی لباس سیاه ک  دامن کوتاه داشت به زور تا زیر ببینم میرسید و با لباسی ک سینه اش بازه و استیناش طوری
+ج..جیمین؟
_جان
کلمه ی جان برام خیلی غریب بود انگار فراموشی گرفتم و تازه دارن بهم حرف زدن یاد میدن
+،میشه نپوشم؟خیلی بازه
_ببخشید
خیلی یهویی اومد بغلم،از شدت تعجب کاری نمی‌کردم و فقط داشتم نگاهش میکردم
دیدگاه ها (۱۲)

#فیک #نوازش_باد Part¹⁹+جی.جیمین؟بزار برم چرا اینطوری میکنی؟چ...

#فیک #نوازش_باد Part²⁰با نور آفتاب چشمامو باز کردمساعت و ک ن...

#فیک #نوازش_باد Part¹⁷فیلم گذاشتیم دیدیم (قطار بوسان)بعد از ...

#فیک #نوازش_باد Part¹⁶رفتم سراغ نامجون در زدم^بیا تو+اوف چ د...

پدر تاتنی منpart:³⁷جی یونگ چیکار باید میکرد..؟جئون چجوری بای...

کاش براتون مهم بودم

چندپارتی ☆درخواستی>>>p.4ادامهچندپارتی☆درخواستی>>>p.4اروم گفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط