عمارت
⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡
☆عمارت☆
پارت :3
پدر بزرگ :همونطور که میدونید قراره پسر
دونگ شین از کانادا بیاد و فردا میرسه و ما
هم برای رسیدنش فردای اومدنش یه جشن
بزرگ میگیرم
(ادمین :یه سوال چرا همیشه از فرانسه،المان،کانادا و ... میان چرا از سوریه،لبنان ،افغانستان و ....نمیان؟میشه تو کامنتا بگید؟)
نولی(یکی از زنعمو ها):اخه اقا جون واسه
اومدن چانیا (اسم دخترش) جشن نگر ...
پدر بزرگ :اونش به خودم مربوطه
و از سفره پا شد و رفت سمت اتاقش
نولی :ایش مرتیکه خرفت پیر نچ ....
که حرفش با تو دهنی که عمو جونگ قطع شد
جونگ : هوی دونگ (شوهر نولی)بیا زن
عوضیتو جمع کن ببینم داره پشت سر بابام
قد قد میکنه (صدای خروس منظورمه😐)
دونگ :هی جونگ حواستو جمع کن که داری
زیاده روی میکنی،خودت زنت میدونی چه اشغ ....
حرفش هنوز تموم نشدع بود که ....
☆عمارت☆
پارت :3
پدر بزرگ :همونطور که میدونید قراره پسر
دونگ شین از کانادا بیاد و فردا میرسه و ما
هم برای رسیدنش فردای اومدنش یه جشن
بزرگ میگیرم
(ادمین :یه سوال چرا همیشه از فرانسه،المان،کانادا و ... میان چرا از سوریه،لبنان ،افغانستان و ....نمیان؟میشه تو کامنتا بگید؟)
نولی(یکی از زنعمو ها):اخه اقا جون واسه
اومدن چانیا (اسم دخترش) جشن نگر ...
پدر بزرگ :اونش به خودم مربوطه
و از سفره پا شد و رفت سمت اتاقش
نولی :ایش مرتیکه خرفت پیر نچ ....
که حرفش با تو دهنی که عمو جونگ قطع شد
جونگ : هوی دونگ (شوهر نولی)بیا زن
عوضیتو جمع کن ببینم داره پشت سر بابام
قد قد میکنه (صدای خروس منظورمه😐)
دونگ :هی جونگ حواستو جمع کن که داری
زیاده روی میکنی،خودت زنت میدونی چه اشغ ....
حرفش هنوز تموم نشدع بود که ....
- ۶.۷k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط