part
part ¹⁰
ویو جیمین
همینطوری داشتم با شوگا و جین هیونگ صحبت میکردم که دیدم اون تیکه از استخر که ا.ت نشسته بود آبش خونی بود و خودش نبود خیلی سریع شنا کردم سمت اونجا که دیدم از سر ا.ت خون میاد و بیهوش شده که سریع جونگ کوک صدا کردم
جیمین : جونگ کوک سریع بیا ا.ت رو بگیر
جونگ کوک سریع رفت بالای استخر و ا.ت رو بغل کرد من سریع به اندازه ی ۱ مین رفتم و لباس هام پوشیدم و اومدم پایین و به سمت بیمارستان حرکت کردیم
ویو جونگ کوک
داشتیم با یوری و اعضا حرف میزدیم که دیدم جیمین داره صدام میکنه و اون تیکه که جیمین اونجا بود آبش خونی بود سریع رفتم سمتش و رفتم بالای استخر ا.ت رو از توی دست جیمین گرفتم و بغل کردم و سریع بردم گذاشتم توی ماشین تا اون موقع هم جیمین رفت و لباس هاش رو عوض کرد و سریع به سمت بیمارستان حرکت کرد حال یوری خوب نبود نشسته بود و داشت گریه میکرد رفتم سمتش
یوری : جونگ کوکا لطفا منو ببر پیش ا.ت ازت خواهش میکنم که جونگ کوک منو بغل کرد (گریه ی شدید)
جونگ کوک : هیش آروم باش دیگه گریه نکن عزیزم
یوری : میشه منو ببری پیش ا.ت (بغض)
جونگ کوک : باشه ولی تو فقط گریه نکن
(۱۰ مین بعد)
همینطوری داشتم موهاش رو ناز میکردم که دیدم دیگه تکون نمیخوره
جونگ کوک : شوگا هیونگ (آروم)
شوگا : هوم
جونگ کوک : ببین یوری خوابه (اشاره به یوری)
شوگا : آره خوابه ببرش تو اتاق
جونگ کوک : باش
جونگ کوک یوری رو بغل کرد و برد تو اتاق گذاشتش روی تخت
ذهن جونگ کوک : خب الان مایو اش خیسه و اگر اینطوری ولش کنم سرما میخوره به نظرم خودم لباس هاش رو عوض کنم نه بهتره به آجوما بگم
(نکته : بچه ها از الان دیگه جونگ کوک رو کوک مینویسم)
کوک : آجوما
آجوما : بله ارباب
(نکته : همه خدمتکار های عمارت به اعضا میگن ارباب)
کوک : بیا لباس های یوری رو عوض کن جوری که بیدار نشه
آجوما : چشم
کوک از اتاق اومد بیرون و یک زنگ به جیمین زد و بعد چهارتا بوق ور داشت
کوک : جیمینا خوبی ا.ت چطوره
جیمین : من خوبم ا.ت هم بردنش توی اتاق دارن زخم اش رو بخیه میکنن تو خوبی اعضا چی راستی یوری رو چه کار کردی
کوک : آره ما خوبیم فقط یوری اولش خیلی خیلی گریه کرد بعد دیگه تو بغلم خوابش برد
جیمین : آهان اوکی کوکی الان داره دکتر صدام میکنه من برم بعدا حرف میزنیم
کوک : باشه برو داداش
کوک گوشی رو قط کرد که آجوما اومد گفت
آجوما : ارباب لباس هاشون رو عوض کردم
کوک باشه میتونی بری
سلام اینم از پارت ۹ امیدوارم خوشتون بیاد و حتما لایک کنید و اگر بخونید و لایک نکنید حلالتون نمیکنم و اینکه از این به بعد هر روز دو پارت میزارم
تا پارت بعدی فعلا🔮💓
#فیک
#سناریو
#کیمنامجون #کیمسوکجین #مینیونگی #جانگهوسوک #پارکجیمین #کیمتهیونگ #جئونجونگکوک
ویو جیمین
همینطوری داشتم با شوگا و جین هیونگ صحبت میکردم که دیدم اون تیکه از استخر که ا.ت نشسته بود آبش خونی بود و خودش نبود خیلی سریع شنا کردم سمت اونجا که دیدم از سر ا.ت خون میاد و بیهوش شده که سریع جونگ کوک صدا کردم
جیمین : جونگ کوک سریع بیا ا.ت رو بگیر
جونگ کوک سریع رفت بالای استخر و ا.ت رو بغل کرد من سریع به اندازه ی ۱ مین رفتم و لباس هام پوشیدم و اومدم پایین و به سمت بیمارستان حرکت کردیم
ویو جونگ کوک
داشتیم با یوری و اعضا حرف میزدیم که دیدم جیمین داره صدام میکنه و اون تیکه که جیمین اونجا بود آبش خونی بود سریع رفتم سمتش و رفتم بالای استخر ا.ت رو از توی دست جیمین گرفتم و بغل کردم و سریع بردم گذاشتم توی ماشین تا اون موقع هم جیمین رفت و لباس هاش رو عوض کرد و سریع به سمت بیمارستان حرکت کرد حال یوری خوب نبود نشسته بود و داشت گریه میکرد رفتم سمتش
یوری : جونگ کوکا لطفا منو ببر پیش ا.ت ازت خواهش میکنم که جونگ کوک منو بغل کرد (گریه ی شدید)
جونگ کوک : هیش آروم باش دیگه گریه نکن عزیزم
یوری : میشه منو ببری پیش ا.ت (بغض)
جونگ کوک : باشه ولی تو فقط گریه نکن
(۱۰ مین بعد)
همینطوری داشتم موهاش رو ناز میکردم که دیدم دیگه تکون نمیخوره
جونگ کوک : شوگا هیونگ (آروم)
شوگا : هوم
جونگ کوک : ببین یوری خوابه (اشاره به یوری)
شوگا : آره خوابه ببرش تو اتاق
جونگ کوک : باش
جونگ کوک یوری رو بغل کرد و برد تو اتاق گذاشتش روی تخت
ذهن جونگ کوک : خب الان مایو اش خیسه و اگر اینطوری ولش کنم سرما میخوره به نظرم خودم لباس هاش رو عوض کنم نه بهتره به آجوما بگم
(نکته : بچه ها از الان دیگه جونگ کوک رو کوک مینویسم)
کوک : آجوما
آجوما : بله ارباب
(نکته : همه خدمتکار های عمارت به اعضا میگن ارباب)
کوک : بیا لباس های یوری رو عوض کن جوری که بیدار نشه
آجوما : چشم
کوک از اتاق اومد بیرون و یک زنگ به جیمین زد و بعد چهارتا بوق ور داشت
کوک : جیمینا خوبی ا.ت چطوره
جیمین : من خوبم ا.ت هم بردنش توی اتاق دارن زخم اش رو بخیه میکنن تو خوبی اعضا چی راستی یوری رو چه کار کردی
کوک : آره ما خوبیم فقط یوری اولش خیلی خیلی گریه کرد بعد دیگه تو بغلم خوابش برد
جیمین : آهان اوکی کوکی الان داره دکتر صدام میکنه من برم بعدا حرف میزنیم
کوک : باشه برو داداش
کوک گوشی رو قط کرد که آجوما اومد گفت
آجوما : ارباب لباس هاشون رو عوض کردم
کوک باشه میتونی بری
سلام اینم از پارت ۹ امیدوارم خوشتون بیاد و حتما لایک کنید و اگر بخونید و لایک نکنید حلالتون نمیکنم و اینکه از این به بعد هر روز دو پارت میزارم
تا پارت بعدی فعلا🔮💓
#فیک
#سناریو
#کیمنامجون #کیمسوکجین #مینیونگی #جانگهوسوک #پارکجیمین #کیمتهیونگ #جئونجونگکوک
- ۱۰.۰k
- ۱۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط