هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوی دهلیزش به امید

هرگز #شب را باور نکردم ..چرا که در فراسوی دهلیزش به امید دریچه ای دلبسته بودم...
دیدگاه ها (۵)

تو طول #ترم چکار میکردی ؟! نمیدونم ! 😯 😆 😳

بوی ِ زهرا و مریم و هاجراز پر ِ چادرت سرازیر استبشکند آن قلم...

من از نهایت شب حرف می‌زنم ،من از نهایت تاریکیو از نهایت شب ح...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

امید یعنی هنوز در دل تاریکی شبستاره‌ ای برایت می خندد 🌙⭐✨#سو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط