عشق آغشته به خون

"عشق آغشته به خون "
P³⁶
____
صحبت منو جان گرم گرفته بود‌،انگار ما سالهاست همو می‌شناسیم،راستش رو اگه بخوام بگم جان حتی بیشتر از من تهیونگ رو میشناخت و این باعث شد تا شک کنم به حسِ که نسبت به تهیونگ دارم.
جان از روی تختم بلند شد و به سمت در رفت و حین رفتنش گفت
جان:میرم دیدن تهیونگ،شاید حالش بعدی یه گفتگو خسته‌کننده بد باشه
جین‌آئه:باشه،حواست به آیماه باشه
جان:فعلا
بعدی ترک‌ کردن اتاق درو بست..به رفتنش با ذهن درگیرم خیره موندم..لحظه‌ی بعد از اینکه اتاق به سکوت رفت..سرم رو تکون دادم و تخت رو ترک کردم..به سمت آینه رفتم رد نگاهم به سمت موهام رفت..واسه دعوا که با ملکه داشتم و کشیده شدن موهام به دست ملکه..موهام بهم ریخته شده بود..شونه‌مو از روی میز برداشتم..و کش که پایین موهام بود رو درآورد..موهام رو به دو طرف پخش کردم و آروم شروع کردم به شونه‌زدن..
<<>>
همنطور که می‌خواستم این روز پُر دغدغه بیشتر از تصورم سریع گذشت و این خوشحالم میکرد..شاد بودم واسه این‌که امروز بدون کدوم دعوا دیگه گذشت..سينی رو برداشتم و روی کانتر گذاشتم..به سمت فنجون های قهوه که طلایی رنگ بود رفتم..برداشتم و خواستم روی سينی بزارم اما آیماه متوقفم کرد
آیماه:صبر کن
لرز که تو صداش بود رو تونستم تشخیص بدم..اون واسه کاری که میخواست انجام بده ترس داشت..و به احتمال زیاد اون همون چیزی بود که ادوین ازش خواسته بود.
ایستادم و سؤالی بهش نگاه کردم..دست به سینه جلوم ایستاد و حالت جدیِ به خود گرفت.
آیماه:من می‌برم..می‌ترسم که از نفرت زیاد با من تهیونگ و یا شاه و ملکه کاری کنی!
تک خندهِ بهش کردم و یکی از آبرو‌هامو بالا انداختم
جین‌آئه:من؟اما این بیشتر به تو میاد.
آیماه:میخوای کاری که تو انجام میدی رو من گردن بگیرم؟؟
جین‌آئه:اگه من میخواستم با شاه ملکه و تو تهیونگ کاری انجام بدم زودتر دست به‌کار میشدم،مگه نه!
آیماه چند قدم نزدیک‌تر شد و اخم گفت
آیماه:اینکه من گفتم می‌برم..یعنی من می‌برم و این به توضیح زیاد نیاز نداره الانم از اینجا گم شو.
سرم رو از تهدید که کرد کج کردم و نگاش کردم
جین‌آئه:ای وای ترسیدم..مطمئن باش خیلی زود ذات واقعی‌‌تو نشون همه میدم
آیماه:تو!!منتظر اون روزم.
بدون حرفی آشپزخونه رو ترک کردم..گوشه‌ راهرو از دید آیماه پنهون شدم،و منتظر موندم برای اطمینان بیرون آشپزخونه رو چک کنه..با بیرون شدن آیماه از آشپزخونه و دیدن اطرافش دوباره برگشت..با قدم های آهسته نزدیک در آشپزخونه شدم و کنار ایستادم،سرم رو سمت داخل آشپزخونه دراز کردم تا بیتونم کار که آیماه میخواد انجام بده رو ببینم..درست چیزی که حدس زده بودم،چیزی تو فنجون قهوه میرخت..یه چیزی مایع،بعدی حاظر شدن قهوه دستی به پیشونی عرق کرده‌اش زد،عرق!!اونم تو این زمستون،عرق که از استرس و ترس به‌وجود اومده بود.
سريع اونجا رو ترک کردم و به سمت سالن نیشمن که شاه ملکه و تهیونگ اونجا حضور داشتن رفتم،
لحظه‌ی بعد از من آیماه با سينی قهوه وارد شد،نگاهی به دستای که می‌لرزدند انداختم،با قدم های آهسته به شاه نزدیک شد،نگاهی به چهار فنجون قهوه که روی سينی بود انداختم..اون شخص کی بود،تهیونگ و یا شاه!!اون کی بود که امروز توسط آیماه مسموم میشد.


غلط املایی بود معذرت 💫🤍
اگه ازش خوب حمایت بشه پارت بعد رو فردا صبح زود میزارم😊
بازی تازه شروع میشه منتظرین مگه نه!!
بای تا پارت بعد و راستی نظر یادتون نره💜
دیدگاه ها (۴۲)

"عشق آغشته به خون "P³⁷________می‌تونستم مانعش بشم.. یا باید ...

"عشق آغشته به خون "P³⁸_________روز بعد'⁹:²⁰ a.m'_________با ...

"عشق آغشته به خون "P³⁵_______جین‌آئه:هضم این همه اتفاق به یک...

"عشق آغشته به خون " P³⁴______لحظه‌ی سکوت تو اتاق حکم فرما شد...

black flower(p,269)

black flower(p,318)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط