دیگر دوست ش نداشت

دیگر دوستَ ‍ش نَداشت
اما دیگر رَنج نمیبُرد
برعکس، بی هیچ مُقدمه
احساس ِ رضایت و آرامش سراپاش رو فراگرفته بود،
هیچ چیز و هیچ کس، دیگر نمیتوانست آزرده اش کُند.
شاید خوشبختی واقعی در این است که باور کُنیم
خوشبختی را برای هَمیشه از دَست داده ایم،
فقط آن وقت میتوانیم بی اُمید و هَراس زندگی کُنیم،
فقط در آن زمان میتوانیم
از شادی ‍های ناچیز که بیش از هر چیز دیگر دَوام می آرند
لذت ببریم ~. ..×

-ماریـا لوییـزا بومبـال
دیدگاه ها (۱)

دُختردار که شُدیدروزی هِزار بار در گوشش آهنگِ "یه دُختر دارم...

پُرسیدم : کِی ازدواج میکنیم ...؟گُفت : اگر ازدواج کردیم، دیگ...

عشق چیزی نیست که مغز فکر میکُنه چیزیه که قَلب حس میکُنه ‏~. ...

میگُفت مغز تَنها چیزیه که بَعد شُستشو کثیف میشه ~. ..×

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط