پارت پانزده

متی: خاک تو سرتون صبونه خوردیم منم میخوام
اری: خوب بیا بخور
متی: شما وقتی مث گاو حمله میکنید چیزی میزارید
دیا: آقا متی تو یخچال رو نگا نکردی حرف نزن
متی: راس میگی رفتم تو یخچال و نگا کردم دیدم یه شیرینی توپل توشه یواشکی برش داشتم و رفتم خوردمش
اری: دیا و نیک رفتن منم رفتم سراغ شیرینی که دیدم نیست، متی یه شیرینی ندیدی تو یخچال
متی: اون بزرگه که خیلی خوشگل بود
اری: آره فک کنم گذاشتمش دوتایی بخوریمش
متی: واقعا، خیلی خوشمزه بود
اری: چیکارش کردی(با داد)
متی: صداتو واسه من نبر بالا (با داد) خوردمش(آروم)
اری: خاک تو سرت کنم من
متی: منم خاک تو سرت میکنم
اری: برو بابا بعد رفتم پیش دیا و بهش گفتم حاضرشو بریم بیرون
دیا: باش بعد رفتم حاضر شدم رفتیم بیرون اری موتور رو پارک کرد جلو املاک
اری: بیا بریم تو میخوام یه ویلا بگیرم
دیا: چرا؟
اری: چون خسته شدم از دست داداشت
دیا:داداش من چیکار داشته؟
اری: هیچی دلم میخواد پیش تو باشم
دیا: منم دوس دارم پیش تو باشم
اری: پس بریم رفتیم تو و یه ویلا شیک و قشنگ و گرون گرفتیم همون لحظه حساب کردم
دو ماه بعد (۷صب)
اری: دیا من برم سر کار
دیا: باش رفت و........
برید تو خماری
دیدگاه ها (۰)

پارت شانزدهم

پارت هفدهم

پارت چهارده

دارم پارت جدید مینویسم

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت 7ساعت 7:هیجو:دیگه بریم ددییه جون:اوکی ...

Blackpinkfictions پارت۲۳

#عشق_جنایت 🔪پارت45لیا:خوب همینه که هست شما خودتون و برای عرو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط