دیدمت وای چه دیداری وای

دیدمت، وای چه دیداری وای
نه نگاهی، نه لب پرنوشی
نه شرار نفس پر هوسی
نه فشار بدن و آغوشی

این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می‌گریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم

باز لب‌های عطش کرده من
لب سوزان ترا می‌جوید
می‌تپد قلبم و با هر تپشی
قصه عشق ترا می‌گوید

بخت اگر از تو جدایم کرده
می‌گشایم گره از بخت، چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا
بکشد تا به سرپرده خاک

خلوت خالی و خاموش مرا
تو پر از خاطره کردی، ای مرد
شعر من شعله احساس من است
تو مرا شاعره کردی، ای مرد

#ستایش_قلب_سربی
دیدگاه ها (۰)

اشتباه ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻣﻦ ﺍﺯ ﮐﺴــــــــــﯽ ﺍﻧﺘﻈــــــــــﺎﺭ ﺩﺍﺷــــ...

این که تو را نمی بینمدلیل فراموشی نمی شودمن خدا را هم نمی بی...

نفس به نفس تن به تن باتو عجینم و دور می ریزم دلتنگی هایم راپ...

عکستو گذاشتم صفحه گوشیم هر دفعه قفلش رو باز میکنم، نیم ساعت ...

الا ای دلبر زیبا کجاییچراپیش من تنهانیاییتو تنهایی و من تنها...

الا ای دلبر زیبا کجاییچراپیش من تنهانیاییتو تنهایی و من تنها...

black flower(p,221)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط