یک مراسم نامزدی کوچک گرفتند داشت با حلقه زیبایی که در دستانش بود ...

𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁵

یک مراسم نامزدی کوچک گرفتند ... داشت با حلقه زیبایی که در دستانش بود بازی می‌کرد...

_________________________________________________________

که ناگهان تلفنش زنگ خورد ...

[استادیو]

جونگکوک رو به تهیونگ میگه : یاع به نظرم تو و جیهو قراره جوون مرگ بشین !

جیهو : هامو ...چرا؟

جیمین : آخه ازگلا الان کوک و هایون باید تهنا می‌بودند عبضیا تا به دیشب فکر کنن 🥲

جانگ می : هایونا تو گو قولدی ...وا خوشم نمیاداا

هایون :هعی خدا خواهر شوهر جونم الان اینجوری میکنی ازدواج کنیم چه سلیطه ای میشی ...

جانگ می : همینی که هست ...

تهیونگ : اگر بانوان محترم اجازه بدن شروع کنم !

هایون :خواهر شوهر جونم بزرگواری میکنه و اجازه میده ...

جیهو : بزا دوروز بگذره بعد چایی شیرین بازی دربیار چسو!

تهیونگ : اهم اهم شروع میکنم :تو را با پنج حسم میخواهم
بو میکنم موهایت را  ،لمس میکنم دستهایت را ،چشم میدوزم به چشم‌هایت،گوش میدهم به صدای نفسهایت
و مزه میکنم لبهایت...

[فلش بک به چهارصد وپونزده سال قبل ]
دیدگاه ها (۰)

𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁶تهی...

𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁷ادا...

𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁴تهی...

وقتی بیماری قلبی حاد داشتی و اون ...💔شات ۳نویسنده : پارک جیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط