صبر زینب صبر رسول الله است
🌴 صبر زینب صبر رسول الله است...
به روایت معتبر روزی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله وارد خانه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها شدند،
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها برخواست و سلام کردند، حضرت او را دربر گرفت و فرمودند:
نور دیده چگونه هست حالت تو؟
عرض کرد: الحمدالله پدرجان و دیده ام به جمال شما روشن است
در آن اثناء حسنین سلام اللّه علیهما به خدمت حضرت آمدند،
آن بزرگوار در نهایت سرور حضرت حسن سلام اللّه علیه را بر ران راست و حضرت حسین سلام اللّه علیه را بر ران چپ نشانیدند، گاهی دهان حضرت حسن سلام اللّه علیه و گاهی گلوی حضرت حسین سلام اللّه علیه را می بویید و می بوسید و دست محبت بر سر و روی ایشان کشید.
حضرت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله روی به امام حسن سلام اللّه علیه کردند و فرمودند:
فرزندم حلم خودم را به تو بخشیدم
و بعد روی به امام حسین سلام اللّه علیه کردند و فرمودند:
شجاعت خودم را به تو بخشیدم،
حضرت زینب سلام اللّه علیها در خدمت حضرت بود و دیدند جدّ بزرگوارشان به او چیزی نبخشیدند، در حالتی سه ساله بود از جا برخاست و به نزد مادر برآمد با چشم گریان عرض کرد مادرجان جدّم به برادرانم حلم و شجاعت خود را بخشید و به من چیزی نبخشیدند.
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها پیش آمد و عرض کرد:
بابا جان زینب من از شما گله دارد که چرا به او چیزی نبخشیدید؟
حضرت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله حضرت زینب سلام اللّه علیها را پیش طلبید و حسنین سلام اللّه علیهم را بر زمین نشانید و حضرت زینب سلام اللّه علیها را بالای زانوی خود نشانید و دست محبت بر سر او کشید و صورت او را بوسید و فرمودند:
زینب جان من صبر خودم را به تو بخشیدم به جهت اینکه بر تو مصیبت های بسیار و غمهای بی شماری روی خواهد داد.
📚 مقتل خطی قرن 13 (کتابخانه مجلس شماره 18362) ص 135
به روایت معتبر روزی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله وارد خانه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها شدند،
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها برخواست و سلام کردند، حضرت او را دربر گرفت و فرمودند:
نور دیده چگونه هست حالت تو؟
عرض کرد: الحمدالله پدرجان و دیده ام به جمال شما روشن است
در آن اثناء حسنین سلام اللّه علیهما به خدمت حضرت آمدند،
آن بزرگوار در نهایت سرور حضرت حسن سلام اللّه علیه را بر ران راست و حضرت حسین سلام اللّه علیه را بر ران چپ نشانیدند، گاهی دهان حضرت حسن سلام اللّه علیه و گاهی گلوی حضرت حسین سلام اللّه علیه را می بویید و می بوسید و دست محبت بر سر و روی ایشان کشید.
حضرت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله روی به امام حسن سلام اللّه علیه کردند و فرمودند:
فرزندم حلم خودم را به تو بخشیدم
و بعد روی به امام حسین سلام اللّه علیه کردند و فرمودند:
شجاعت خودم را به تو بخشیدم،
حضرت زینب سلام اللّه علیها در خدمت حضرت بود و دیدند جدّ بزرگوارشان به او چیزی نبخشیدند، در حالتی سه ساله بود از جا برخاست و به نزد مادر برآمد با چشم گریان عرض کرد مادرجان جدّم به برادرانم حلم و شجاعت خود را بخشید و به من چیزی نبخشیدند.
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها پیش آمد و عرض کرد:
بابا جان زینب من از شما گله دارد که چرا به او چیزی نبخشیدید؟
حضرت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله حضرت زینب سلام اللّه علیها را پیش طلبید و حسنین سلام اللّه علیهم را بر زمین نشانید و حضرت زینب سلام اللّه علیها را بالای زانوی خود نشانید و دست محبت بر سر او کشید و صورت او را بوسید و فرمودند:
زینب جان من صبر خودم را به تو بخشیدم به جهت اینکه بر تو مصیبت های بسیار و غمهای بی شماری روی خواهد داد.
📚 مقتل خطی قرن 13 (کتابخانه مجلس شماره 18362) ص 135
- ۲.۵k
- ۰۲ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط