ات الان تو چه غلطی کردی ها

ات. الان تو چه غلطی کردی ها
یونا. گفتم ببند
ات. بهت نشون میدم
ات یه سیلی به یونا زد
تهیونگ. ههه آفرین ات
یونا. هه تو الان منو زدی ها
ات. آره مثل اینکه حافظت حافظه ماهیه که یادت رفت
یونا. بهتون نشون میدم و از اونجا رفت
ات. ایش روانی بود
تهیونگ. ال حق که زن آینده خودمی
ات. خنده. این تازه اولشه
تهیونگ. خنده
ات. میگم میشه بریم بیرون لطفا (کیوت)
تهیونگ. قیافت رو اونجوری نکن شاید بخورمت
ات‌. دلت میاد (کیوت تر)(نمیدونم چرا خوشم از این حرفا نمیاد)
تهیونگ. کیوتچه برو آماده شو
ات. وای مرسی
پرید بغل تهیونگ ‌و بوسش کرد(لپش رو)
ورفت آماده شد
فلش بک به بیرون
ات. ته ته من میرم بستنی بخرم باشه تو اینجا بمون
تهیونگ. باشه
ات ویو
تو راه بودم که برم بستنی بخرم که یکدفعه
وای مرسی ۳۰۰تایی شدیم
در خواستی دارید بگید
دیدگاه ها (۳)

ات ویوداشتم میرفتم بستنی بخرم که یه دستمال گذاشتم جلو دهنم و...

عجله داشتم نتونستم تحمل کنم تا شرطا برسه...............فلش ب...

فلش بک به صبحات ویواز خواب بلند شدم کوک پیشم نبوددلم خیلی در...

زنه.من زن اول بیونگ هیم(ناپدری تهیونگ) تهیونگ. خو به من چه ه...

عشق مافیاییp6

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟑ات: «خب خب خب… حالا که اوضاع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط