چشم وا کردم و دیدم

چشم وا کردم و دیدم
ڪ خدایم
" تــو " شدی

دفتر پر غزل خاطره هایم
" تـو " شدی

در سرم نیست
بجز حال و هوای
" تــو " و عشق

شادم از اینکه
همه حال و هوایم
" تــو " شدی‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ?
دیدگاه ها (۳)

کیم من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان نه آرامی، نه امیدی، ن...

زن که باشی؛درباره‌ی زیباییت که دست خودت نبوده و نیستدرباره‌ی...

‌‌لبخند تو صادر شده از ڪشور ناز است تحریم نڪن ڪشور دل غرق ...

برام آرامش محضی ، کنارت خستگی خوبهنباشی ناخوشم با تو چقدر وا...

منم و دفتر شعری که پر از اسرار استشرح دلتنگی و دیوانگی ام بس...

با نگاهم چشم هایت را زیارت میکنمچشم می بندم تو را در دل عباد...

سیصد و شصت و پنج روز با تو---روز اول

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط