پشت سلام هایی خشک پنهان شده ام نمی خواهم تو یا هیچ کس دی

پشت سلام هایی خشک پنهان شده ام. نمی خواهم تو یا هیچ کس دیگری از احساسم با خبر شود. دست خودم نیست. من عمری را با همین غرور، دست و پنجه نرم کرده ام و حالا نمی توانم از این عادت همیشگی ام دست بردارم. حرف های تکراری می زنم اما همچنان منتظر رویداد های غیر منتظره ام. در گوشم خوانده اند غرور پدیده جالبی نیست اما کو گوش شنوا؟!
این پا و آن پا می کنم تا با همین پاها حرف های دلم را پیش بکشم. همان حرف هایی را که عمری است با دست هایم پس زدمشان. شاید برای همین بوده که هر وقت احتیاجشان داشته ام در دسترسم نبوده اند.
دوستت دارم و امیدوارم تو این حس ناب را از پشت سلام های خشک و بی روح درک کنی. من عاشق خوبی نیستم. نمی توانم حرف های قشنگ را به چند زبان ترجمه کنم و روی یک تکه کاغذ روی میزت بگذارم. نه... من فقط دوستت دارم و کاش این را از لا به لای سلامم فهمیده باشی.

# رادیو هفت
دیدگاه ها (۱)

می خواهی بگویم؟ دلم برایت تنگ می شود. آنقدر زیاد که خیالم در...

می خواهم رد شوم. می خواهم از کنار تمام این لحظه ها، این رویا...

حتی اگر تمام روز از من معذرت خواهی کنی، نمی بخشمت! روز که نه...

آدرس خانه را روی یک کاغذ کوچک نوشته ام. هرکجا که احساس کردی ...

رمان انیمه «هنوز نه!» چپتر ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط